کتابخانه عمومی جلال آل احمد خرمدشت

به کتابخانه عمومی جلال آل احمد خرمدشت خوش آمدید

کتابخانه عمومی جلال آل احمد خرمدشت

به کتابخانه عمومی جلال آل احمد خرمدشت خوش آمدید

کتابخانه عمومی جلال آل احمد خرمدشت

کتابخانه عمومی جلال آل احمد(کمالشهر) در تاریخ 10 / 9 / 1395 در محله خرمدشت افتتاح شده است.

آدرس ما: خرمدشت-خیابان میثم 3 کوچه نیلوفر 2 ساختمان دارالقران



ساعت کار کتابخانه به شرح زیر است:
شنبه تا چهارشنبه
7:30 صبح الی30: 7عصر
پنج شنبه: 30: 7 صبح الی 30: 13 ظهر

آخرین مطالب

۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۶:۲۰
افسانه شیرازیان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۶:۱۸
افسانه شیرازیان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۶:۱۶
افسانه شیرازیان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۲:۲۶
افسانه شیرازیان


بچّه‌ها شما دوست دارید کتابی بخوانید که سه داستان زیبا را برایتان تعریف می‌کند؟ من که خیلی دوست دارم؛ پس اگر موافقید با «پی‌تی‌کو... پی‌تی‌کو...» و «باد دوچرخه سوار» همراه شویم تا از راز «دو لقمه چرب و نرم» سر در بیاوریم.

نخستین داستان کتاب (پی‌تی‌کو... پی‌تی‌کو...) ماجرای یک کره‌اسب کوچک و دوست‌داشتنی‌ است که در یک قاب عکس طلایی گیر افتاده و اصلاً حاضر نیست، آزادی‌اش را با یک خانه طلایی عوض کند و همه تلاشش را برای رهایی از حصار قاب عکس صرف می‌کند.

دومین داستان کتاب «باد دوچرخه‌سوار» ماجرای یک باد سرکش است که سوار بر دوچرخه راه می‌افتد و از وسعت و قدرتش برای تخریب طبیعت و اشیا و آزار افراد و موجودات استفاده می‌کند؛ امّا برایش اتفّاقی می افتد که برایش یک درس بزرگ دارد.

«دو لقمه چرب و نرم» سومین داستان کتاب و ماجرای دو گوسفند مهربان کوچولو است که علاقه خاصّی به تماشا کردن ابرها دارند؛ آن‌ها یک روز از خطری که دو ابر شبیه خودشان را تهدید می‌کرد، مطلّع شدند و با کلّی زحمت و تلاش دوستان آسمانی‌اش را نجات دادند؛ امّا این کار خوبشان بی‌جبران نماند...

با خواندن این مجموعه داستان خیال‌انگیز، پرسش‌های و نکات فلسفی تأمل‌برانگیزی به ذهن کودکان ما خطور می‌کند که شکوفایی ذهنی و پرسشگری کودک را در پی دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۷ ، ۱۶:۲۸
افسانه شیرازیان

گاهی یک عشق زمینی، آدمی را تا اوج آسمان پرواز می‌دهد و گاه زمین را به بستر جمع‌آوری هیزم جهنّم تبدیل می‌سازد.

«دعبل و زلفا» ماجرای عشقی اثرگذار است و سرگذشت «دعبل خزاعی» شاعر معروف صریح و تیززبان اهل بیت علیهم‌السلام است که در سفری به بغداد با بانویی عفیف و زیبارو که گرفتار برده‌فروشان دستگاه هارون‌الرشید است، مواجه می‌شود و دل در گرو مهرش می‌نهد؛ دعبل که روحیه‌ای لطیف و خیالی خلاق دارد؛ آن بانوی نجیب را در خیالش «سلما» می‌نامد و برایش شاعری می‌کند و با وجودی که سلما، کنیزی گرفتار است که به زودی برای فروش به دربار هارون منتقل خواهد شد؛ احساس می‌کند باز هم او را می‌بیند و به‌راستی اینگونه می‌شود و به خواست خداوند، دعبل با سلمای خیالش که همان زلفای حقیقی است، ماجراهایی دارند که سرنوشت دعبل را زیر و رو می‌سازد و او را به عاقبتی خوش‌ رهنمون می‌شود.

این رمان تاریخی‌داستانی سه شخصیت اصلی دارد؛ دعبل که گاه تا مرز سقوط در مستی و می‌خوارگی و شاعری در وصف طاغوتیان به هوای وصال معشوق زمینی‌اش پیش می‌رود و گاه ضمیر روشن و یاران هدایتگرش او را تا اوج یک دوستدار راستین و شجاع اهل بیت عصمت سلام‌الله علیهم پیش می‌برد؛ شخصیت بعدی، زلفا، سراسر پاکی و نور است. زلفا شخصیتی مثبت دارد و شیعه‌ای واقعی است و نقش بسیار مهمی در هدایت دو شخصیت دیگر دارد. سومین شخصیت ابن سیار طبیب است که بسیار مادی‌گراست و سرانجام تسلیم کرامت ائمه و ایمان زلفا می‌شود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۷ ، ۱۶:۲۷
افسانه شیرازیان


همه‌ ما در زندگی ترس‌هایی داریم؛ ترس‌هایی که هرچه قدر هم بزرگ باشد، گاه ناچاریم در مسیر زندگی بر آن‌ها غلبه کنیم و کارهایی انجام دهیم که «هیچ‌کس جرئتش را ندارد».

«فتّاح» یک نوجوان باهوش و مهربان است که در کودکی پدر و مادرش را هم‌زمان بر اثر حادثه‌ای از دست می‌دهد و با پدربزرگ و مادربزرگش در یکی از روستاهای نزدیک کرمانشاه زندگی می‌کنند؛ اهالی روستا یک ترس بزرگ دارند که این ترس برای فتّاح از سایرین بزرگ‌تر است؛ اما حس قدرشناسی‌ این نوجوان نسبت به پدربزرگش، باعث می‌شود با پای خود به مقابله با این ترس برود و برای این کار بر روی کمک و همراهی «حمید» دوست صمیمی‌اش نیز حساب می‌کند و در ادامه قادر و یونس نیز با آن‌ها همراه می‌شوند.

این کتاب ماجرای یک جمع روستایی ساده‌دل و درعین‌حال غیور است که همدلانه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و با کمبودهایشان صبورانه می‌سازند و دلخوشی‌های زیادی دارند؛ امّا اتفاقات عجیبی که در قلعه بزرگ روستا با عنوان «قلعه تکیه»، موجب شده آن‌ها دیگر نتوانند مثل سال‌های گذشته مراسم عزاداری امام حسین علیه‌السلام و تعزیه‌خوانی را در آنجا برگزار کنند و از آن بدتر اینکه جرئت ندارند برای برداشتن لوازم تکیه به آن قلعه که دیگر «قلعه جنّی» نام گرفته، پای بگذارند و حتّی از نگاه کردن به اطراف قلعه هراس دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۷ ، ۱۶:۲۶
افسانه شیرازیان