عباس دستطلا» نوشته محبوبه معراجیپور / انتشارات فاتحان / 272 صفحه
ماجراهای کتاب از زمانی کمتر از
دو ماه از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز میشود. داستانی از زندگی سراسر
کار و تلاش و زحمت حاج عباسعلی باقری. "عباس دستطلا" مروری کوتاه است
بر زندگیاش و دودلیهای او برای حضور در جبههها، از زمانی میگوید تصمیم میگیرد
برای دو هفته به جبهه برود و ببیند در آن جا چه کاری از دستش بر میآید.
از زمانی که جنگ آغاز شد و مغازه
صدمتریاش را رها میکند. اولین اعزام باقری هجدهم آبان ماه سال 1359 است. به
همراه چند نفر از دوستانش وارد پادگان ارتش در اسلام آباد میشوند.
محلی که خودروهای خسارت دیده از
انفجارها توسط تعمیرکاران شرکت خودرو سازی ایران ناسیونال تعمیر میشوند و عباسعلی
باقری و دوستانش که قرار است توانایی خود را در کار ثابت کنند، جیپی را که چپ کرده
تعمیر میکنند. توانایی و سرعت آنها باعث شهرتشان میشود.
پس از گذشت یک ماه و نیم از
بازگشت آنها از جبههها، باقری تصمیم میگیرد تیمی فنی و حرفهای را برای تعمیر
خودروها به جبههها ببرد. یافتن این نیروهای ماهر و مجاب کردن آنها بخش مهمی از
کتاب «عباس دستطلا» است و به نوعی انگیزه مردم برای حضور در جبههها و چرایی شرکت
نکردن برخی افراد در دفاعمقدس را بیان میکند.
باقری در نهایت تیمی 21 نفره را
تشکیل میدهد تا به ستاد جنگی زیر نظر شهید دکتر مصطفی چمران بپیوندد، اما به دلیل
ماجراهایی که در هنگام اعزام رخ میدهد، تنها 9 نفر از تعمیرکاران باقی میمانند،
افرادی حرفهای که نزدیک به 14 ساعت در روز کار میکنند و خودروها را به سرعت
تعمیر و تحویل میدهند.
بخش دیگری از کتاب «عباس دستطلا»
به ماجرای حضور خانواده باقری در اهواز و منطقه جنگی اختصاص دارد. فعالیتهای وی
تا پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ادامه پیدا میکند و مهارت او در تعمیر خودروها
باعث میشود تا به او لقب عباس دست طلا را بدهند.
کتاب "عباس دست طلا"
با کلام حاج عباسعلی باقری حکایت مردانگیها و شب بیداریها و کار شبانه روزی اوست
که وقتی میشنوی باورش برایت سخت است. اما این مرد حی و حاضر است، وجود دارد،
افسانه نیست.
متن تقریظ رهبر معظم انقلاب
اسلامی بر کتاب " عباس دستطلا:"
این کاری که اخیراً شروع شده که
از شماها با این جزئیات و ریزهکاریها خاطرات میگیرند، این هم کار خیلی خوبی
است. ما دو جلد از این کتابهای شما را خواندیم، یکی کتاب آقای بنایی را خواندم،
یکی هم کتاب این آقای حاج عباس دستطلا را که مفصل و با جزئیات (گفته) خواندم.
خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و
صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان
را با پیغمبر(صلوات الله علیه و آله) محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.