ایران سرزمین قصههای خواندنی و
دلپذیر است که از روزگاران گذشته به یادگار ماندهاند. قصههای شیرین و شنیدنی از
سرگذشتها و زندگینامههایی که همواره طعم و مزهی دیگری داشته و دارند، قصههایی
که بسیاری از آنها مثل شدهاند، ... با این حال هیچکس نمیداند، قصهی این مثلها
از کجا آمدهاند. به هر حال برخی از آنان روایتهای واقعی از زندگی بزرگان و برخی
از آن از روایات و اشعار ادیبان کهن ایران زمین و برخی دیگر از دهان مادربزرگها و
پدربزرگها نسل به نسل نقل شده است.
کتاب «قصه ما مثل شد» که توسط
محمد میرکیانی نگاشته و محمدحسین صلواتیان تصویرگری آن را بر عهده داشته نخستین
بار در سال 1384 توسط به نشر در قطع وزیری کوتاه به چاپ رسید و تاکنون 13 نوبت به
چاپ رسیده است. در مجموعهای که در سال 1386 عنوان کتاب برگزیده سال را نیز دریافت
کرده، تعداد 110 قصه از قصه مَثلهای فارسی برای نوجوانان به زبان ساده و روان
گردآوری و بازنویسی شده است.
برای نگارش این مجموعه فاخر از
منابعی همچون مثنوی معنوی، گلستان و بوستان سعدی، کلیله و دمنه، مرزباننامه،
اسرارنامه، امثال حکم و الهینامه استفاده شده است. بیشک داستانهای کوتاه و
خواندنی با زبانی ساده و روان همراه با تصویرگری جذاب، این مجموعه را به کتابی
دوست داشتنی برای هر نوجوان ایرانی تبدیل خواهد کرد.
ماجراهای کتاب از زمانی کمتر از
دو ماه از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز میشود. داستانی از زندگی سراسر
کار و تلاش و زحمت حاج عباسعلی باقری. "عباس دستطلا" مروری کوتاه است
بر زندگیاش و دودلیهای او برای حضور در جبههها، از زمانی میگوید تصمیم میگیرد
برای دو هفته به جبهه برود و ببیند در آن جا چه کاری از دستش بر میآید.
از زمانی که جنگ آغاز شد و مغازه
صدمتریاش را رها میکند. اولین اعزام باقری هجدهم آبان ماه سال 1359 است. به
همراه چند نفر از دوستانش وارد پادگان ارتش در اسلام آباد میشوند.
محلی که خودروهای خسارت دیده از
انفجارها توسط تعمیرکاران شرکت خودرو سازی ایران ناسیونال تعمیر میشوند و عباسعلی
باقری و دوستانش که قرار است توانایی خود را در کار ثابت کنند، جیپی را که چپ کرده
تعمیر میکنند. توانایی و سرعت آنها باعث شهرتشان میشود.
پس از گذشت یک ماه و نیم از
بازگشت آنها از جبههها، باقری تصمیم میگیرد تیمی فنی و حرفهای را برای تعمیر
خودروها به جبههها ببرد. یافتن این نیروهای ماهر و مجاب کردن آنها بخش مهمی از
کتاب «عباس دستطلا» است و به نوعی انگیزه مردم برای حضور در جبههها و چرایی شرکت
نکردن برخی افراد در دفاعمقدس را بیان میکند.
باقری در نهایت تیمی 21 نفره را
تشکیل میدهد تا به ستاد جنگی زیر نظر شهید دکتر مصطفی چمران بپیوندد، اما به دلیل
ماجراهایی که در هنگام اعزام رخ میدهد، تنها 9 نفر از تعمیرکاران باقی میمانند،
افرادی حرفهای که نزدیک به 14 ساعت در روز کار میکنند و خودروها را به سرعت
تعمیر و تحویل میدهند.
بخش دیگری از کتاب «عباس دستطلا»
به ماجرای حضور خانواده باقری در اهواز و منطقه جنگی اختصاص دارد. فعالیتهای وی
تا پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ادامه پیدا میکند و مهارت او در تعمیر خودروها
باعث میشود تا به او لقب عباس دست طلا را بدهند.
کتاب "عباس دست طلا"
با کلام حاج عباسعلی باقری حکایت مردانگیها و شب بیداریها و کار شبانه روزی اوست
که وقتی میشنوی باورش برایت سخت است. اما این مرد حی و حاضر است، وجود دارد،
افسانه نیست.
متن تقریظ رهبر معظم انقلاب
اسلامی بر کتاب " عباس دستطلا:"
این کاری که اخیراً شروع شده که
از شماها با این جزئیات و ریزهکاریها خاطرات میگیرند، این هم کار خیلی خوبی
است. ما دو جلد از این کتابهای شما را خواندیم، یکی کتاب آقای بنایی را خواندم،
یکی هم کتاب این آقای حاج عباس دستطلا را که مفصل و با جزئیات (گفته) خواندم.
خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و
صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان
را با پیغمبر(صلوات الله علیه و آله) محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.
شیخ بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به «شیخ بهایی» از اندیشمندانی
است که در بنیان نهادن مذهب شیعه در ایران و استوار کردن آن مخصوصاً از قرن هفتم
هجری به بعد تلاشهای چشمگیری داشته است. این دانشمند نامدار در دانشهای فلسفه،
منطق، هیأت و ریاضیات تبحر داشت و حدود 95 کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث،
ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر برجای ماند.
کتاب «خورشید میماند» که بر
مبنای منابع و مستندات در قالب "رمان" منتشر شده و روایتی داستانی از
زندگی شیخ بهایی است که قلم روان، فصلهای کوتاه، توصیفات و فضاسازیهای زیبا و
استنادات تاریخی، آن را به اثری متمایز تبدیل ساخته است.
داستان با کودکی شیخ در مکتبخانه،
ورق میخورد و با غروب زندگی او به سرانجام میرسد؛ اما خورشید میماند.
مقدمه بسیار کوتاه کتاب، نقل
قولی از ملا محمدتقی مجلسی است که در آن آمده است: «بهاءالدین استاد کسی است که از
وی استفاده نمودم، بلکه همچون پدری بزرگوار بود. او در زمان خود شیخ الطائفه و
جلیل القدر و عظیم الشأن بود و حفظی بسیار داشت. من کسی را مانند او در کثرت علوم
و وفور فضل و مقام عالی در زمان خود ندیدم.
وی دارای کتب نفیسی میباشد که از جمله آنها حبل المتین و مشرق الشمسین
است، بلکه این شرح فقیه هم از فوائد اوست. من او را در خواب دیدم که فرمود چرا مشغول
نمیشوی به شرح احادیث اهل بیت (علیهم السلام)؟ گفتم این کار شماست، فرمود زمان
ما گذشت. مشغول باش و یک سال مباحثات را ترک کن تا آنرا تمام کنی.
کتاب «خورشید میماند» تألیف
«کامران پارسینژاد» است که چاپ نخستین آن در 576 صفحه از سوی کانون اندیشه جوان،
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به بازار کتاب عرضه شد.